سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از یه دخترایرونی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فقط برای تو!!

    نظر

در سکوت پر ابهام دل
یاد شیرین تو لانه می کند
چشمانم خیره به طاق
به یاد گذشته های دور
دارم از غصه می میرم
تمام شعرم بوی غم دارد
گلوی دلم را بریدی با ترحّم
نمی دانم کجایم
گویی گم شده ام
جایی هستم که هیچ جا نیست
جایی که درختانش بارشان نا امیدیست
نسیمش بوی غم
میوه هایش طعم درد
وای چه جاییست اینجا
ببین مرا کجا سفر دادی
به یک نا کجا آباد.
می خواهم رها شوم؛
پرواز کنم
ولی چگونه
با کدام امید
در این نا کجا آباد بی وفایی غوغا می کند
نه یک بار و نه صد بار
ترحمش می سوزاند دلم را هزار بار
تمام حرفها در قفس دل محبوس
چرا هیچ ندارم بگویم.
می خواهم به آتش کشم شب را
پر از مهر کنم دنیا را
با اتش عشق خود بسوزانم بی وفایی را
با قطره های اشک خود آب دهم درخت دل را
ولی باز تو را می بینم
همه چیز می رود از یاد
باز می شوم همان دیوانه
روزم را می کنی شب
امید می شود درد
تو چه هستی؛ تو چه هستی
عشق یا درد؛ که هر دم می کنم یادت
می شوم رسوا ز عالم.
هر چه هستی باش
می دانم مایه تسکینی
آرام بخش دل غمگینی
هر جا هستی بدان
به یادت هستم از ازل تا ابـــــــــــد.